سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خردها، پیشوایان اندیشه ها و اندیشه ها، پیشوایان دلها و دلها، پیشوایان حواس و حواس، پیشوایان اندام اند [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----104733---
بازدید امروز: ----5-----
بازدید دیروز: ----18-----
یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم او گردد شمامه کرمش کار ساز من

 

نویسنده: سحر
جمعه 87/9/29 ساعت 12:31 عصر

کتب آسمانی آمده، "خداوند سرچشمه عشق است."
اما اگر واقعاً خدا سرچشمه عشق است، چرا اینقدر رنج و بدبختی وجود دارد؟
چرا با عمل وحشیانه طبیعت اینهمه آدم در سال می‌میرند و چرا برای سیر کردن شکم صدها هزار انسان که از گرسنگی رنج می‌برند، غذای کافی وجود ندارد و چرا اینقدر ظلم و ستم بر مردم اعمال می‌شود؟ چرا اتفاقاتی مثل تراژدی که در شهر اوکلاهاما شاهد بودیم روی می‌دهد که دیوانه‌هایی به جان مردان، زنان و کودکان بی گناه بیفتند؟
در یکی از رمان‌های هیو والپول، یک مرد جوان می‌گوید، "میدانی وانسا، خدا نمی‌تواند وجود داشته باشد. باید به این مسئله ایمان پیدا کنی...از خودت بپرس، چطور می‌تواند خدا وجود داشته باشد و زندگی اینطور باشد؟ اگر خدایی بود باید از خودش دلگیر می‌شد."
یک نفر که موضوع سخنرانی این هفته ام را دیده بود می‌گفت، "اینم عجب سوالیه." و واقعاً هم همینطور است. چند شب پیش همسرم سوال کرد که موضوع سخنرانی این هفته ام چیست و وقتی به او گفتم که موضوع "چرا خدا اجازه می‌دهد رنج ببریم؟" است، گفت، "آره واقعاً چرا؟"
حتی وقتی نگاهی به این "چرا؟" می‌اندازم، صداهایی را می‌شنوم که در گوشم زنگ می‌زنند، "مال ما این نیستیم که متعجب باشید چرا، مال ما این است که فقط انجام دهید یا ........."
اولین مشکل در مواجهه با مشکل رنج کشیدن، نظریه قدیمی متداول بین خیلی از مسیحی‌هاست که اشتباه است بپرسیم، "چرا؟" نباید در مورد وجود انسان و مشکلات او از خدا گله کنیم.
اما پیشنهاد من برعکس این است. پرسیدن "چرا" نه تنها اشکالی ندارد بلکه اولین قدم به سمت آشتی با پروردگار درخلال درد و رنج است و کاملاً با سنت کتب آسمانی هماهنگ است:
حضرت موسی با قوم خود در بیابان به جانب خدا فریاد می‌زند، "خدایا چرا در حق این مردم بدی می‌کنی؟"
جدعون در زمان غم و ناراحتی می‌گوید، "اگر خدا با ماست، پس چرا این اتفاقات برای ما می‌افتد؟"
حضرت ایوب که نماد مواجهه با مشکلات و رنج‌هاست می‌گوید، "من زندگی خودم را دارم، آزادانه گله وشکایتم را ابراز می‌کنم و به تلخی روحم سخن می‌گویم. به خدا می‌گوید، آیا ستم دادن به من به نظرت درست است؟"
و اگر هنوز هم متقاعد نشده اید، سخنان خود حضرت عیسی را بشنوید: "خدای من، خدای من، چرا من را به خودم واگذاشته ای؟"
پس حالا که اینطور است، اجازه بدهید ما هم پیش برویم و بپرسیم، "چرا؟" "چرا خدا اجازه می‌دهد رنج ببریم؟"
پرسش "چرا" به چهار نوع مشکل و سختی نمود دارد که منجر به رنج و بدبختی می‌شود. اجازه بدهید نگاهی اجمالی به آنها بیندازیم:

1.
بلایای طبیعی
گردبادی به یک شهر حمله ور می‌شود، سیل جامعه ای را نابود می‌کند، آتش قومی را در هم می‌کشد، و تصادفات که ھر سال جان تعداد بیشماری از مردم را می‌گیرد. مثلاً خدا نمی‌توانست وقتی یک هواپیما درحال سقوط کردن است، نیرو جاذبه را نگه دارد؟
ایده خیلی خوبی به نظر می‌رسد اما اگر نیروی جاذبه ناگهان قطع شود، همه جهان بر هم می‌ریزد.
شاید بتوان با مشکلات و سختی‌های ناشی از بلایای طبیعی کنار بیاییم اما درمورد این چطور:


2.
بیماری‌ها
چرا خدا زندگی را طوری خلق کرده که بعضی از سلولهای بدن تخریب می‌شوند؟ آیا نمی‌توانست زندگی انسانها را طوری خلق کند که هیچوقت به بیماری و مریضی گرفتار نمی‌شدند؟
این هم در نظر اول ایده خوبی به نظر می‌رسد مخصوصاً وقتی صحبت از بیماری جوانها و کودکان باشد. اما وقتی زندگی واقعیت می‌شود همه انواع و اشکال زندگی نیز ممکن می‌شود، حتی سلولهای بیمار. خیلی از بیماریها متعلق به گذشته است و با پیشرفت علم پزشکی درمان آن پیدا شده است. به نظر می‌رسد که انسان باید همراه با خدا برای از بین بردن مشکلات و دشواری‌های انسان تلاش کند. بااینکه دردآور است اما گاهی اوقات فشار و چالش و درد زندگی است که باعث می‌شود بیشترین تلاش خود را به کار گیریم.
بیماری و مریضی با همه بدی که دارند اما بخشی از انسانیت و مرگ و میر انسان هستند. خداوند قصد نداشته است که در این جهان به انسان عمر جاودانه بدهد.


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • پرداخت زکات
    بلایای طبیعی
    برگشت
    اندرز
    خوب بودن سخت نیست
    توکل
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •